هم سلولی...
قورت می دهند مرا در خود خاطرات ...این ها همان تاوانی بود که وقت بودنمان حواس پرتش هستیم تپش نکن ....بی قراری نکن...زندگی همین است ...... ....... مثل تمام چیز هایی که برایش جان می دهیم جان می دهیم تا اثبات شود....اغوش خدا چیز دیگریست و ان زمان که چروک به صورت قوزی بر کمر تاب سخن نیست....زبان را....لال مبر از دنیا مرا این یک شعر نیست که لایک دهی این حقیقتی است پیرامون بشر زیاد باد بر حلقوم میاندازم....عشق روحی داشت..که مرا با تمام غرورم کفن کرد مبارکم باشد...منزل نو
نظرات شما عزیزان:
❥.FAR.❤.HAN.❥ + یک شنبه 28 فروردين 1394
/ 1:38 /